Letter to Shahmoradi (19 August 2009)

Speaker or Agency: Mehdi Karroubi

Title:

Language: Persian

Western Date: 19 August 2009

Persian Date: 28 Mordad 1388

Physical/Electronic Location: http://www.etemademelli.ir/published/0/00/69/6999/; http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100915110029

Citation or official document code:

Translator:

Date Translated:

Tags: karroubi, letter, shahmoradi

Date Last Updated: 12 February 2010

برادر عزیزم جناب آقای حجت السلام والمسلمین شاهمرادی

با سلام و احترام

 

نامه ای را خطاب به اینجانب در روزنامه جام جم مورخ 28/ 5/ 88 نوشته اید و گله مند بودید از آنچه که من برای روشن شدن افکار عمومی درباره ماجرای ترانه موسوی بیان کردم . البته جای خوشحالی است که شما اصل گفت و گوی خودتان با بنده را تکذیب نکردید ولی معتقد بودید که بنده آنچه که شما به من گفته اید و به قول خودتان تنها قفل سکوتتان را درباره ماجرای ترانه موسوی در حضور بنده شکسته اید به صورت کامل منتقل نکرده ام . اما لازم است که در این مورد چند نکته را به شما عرض کنم :

 

١- آقای شاهمردای برادر عزیزم ، نمی دانم که آیا شما تحت فشار ناچار به نگارش چنین نامه ای به من شده اید که تیتری بر آن برگزیده شود که از اظهارات و عملکرد بنده متاسف شده اید یا خیر ؟ ولی وقتی که نامه شما را خواندم خوشحال شدم از اینکه شما نیز اصل موضوع را تایید کردید و تنها انتقاد داشتید به اینکه چرا بنده امانت دار نبوده ام و مطالبی را که شما نزد من بازگو کرده اید ، منتقل کرده ام . چنین است که من بر آن شدم به نامه شما پاسخ دهم تا شما نیز مطمئن شوید چرامهدی کروبی این سرباز کوچک نظام هیچ گاه نمی تواند در برابر تضییع حقوق مردم سکوت پیشه کند ، به خصوص آنهم در زمانی که عده ای بر آنند تا جنایات وحشتناکی را که روی داده است کتمان کرده و یا به گردن دیگری بیاندازنند .

 

2- هنگامی که بنده به شما تلفن زدم و درخواست کردم تا ملاقاتی با شما داشته باشم برای این بود که آنچه از زبان فرد دیگری که البته شما ایشان را می شناسید و مورد اعتمادمان هست شنیده ام را با شما مطرح کنم . پس اگر به خاطر داشته باشید همان موقع که درباره این ماجرا سوال کردم به شما عرض کردم که چه کسی این موضوع را به نقل از شما به بنده گفته است و شما نیز خوب می دانید که ایشان منبع موثقی هستند . در این راستا لازم به توضیح است که بنده از اصل موضوع خبر داشتم و تنها برای توضیحات بیشتر خواستم تا ماجرا را از شما جویا شوم و در حقیقت مطلب تازه ای از جانب شما به من در این باره گفته نشد که شما اکنون از من گله کرده اید که چرا آنچه شما گفته اید نگفته ام و اظهار داشته اید که ناباورانه تاسف خورده اید از مطالبی که مطرح شده است .

 

3- از سوی دیگر شما بهتر می دانید که بنده قصد افشاگری درباره جزئیات ماجرای ترانه موسوی نداشتم و نمی خواستم که این موضوع را فعلا رسانه ای کنم و در مطبوعات منتشر کنم ؛ ولی متاسفم از انکه برخی از مسئولان کشور و ائمه جمعه و روزنامه های به اصطلاح اصولگرا از هر تریبونی برای هتاکی به بنده استفاده کردند و بی آنکه تمایلی برای بررسی آنچه که بنده مطرح کردم داشته باشند انگشت اتهام را به سمت اینجانب نشانه رفته و خواستار مجازات بنده شدند . شاهد آن بودم که جمعی در نماز جمعه و برخی مطبوعات با وقاحت سعی بر آن داشتند تا جنایاتی را که در حق مردم به علت اعتراض به نتیجه انتخاباتی روی داده است کتمان کنند . چنین بود که من تصمیم گرفتم در پاسخ به زیاده گویی هایی آنان طی مصاحبه ای مسائلی از جمله ماجرای ترانه موسوی را برملا کنم تا این بزرگواران بدانند که مهدی کروبی هیچ گاه بدون سند و مدرک حرف نمی زند . ولی اگر شما دقیقا مطلبی را که منتشر شده مطالعه کرده باشید متوجه خواهید شد که هیچ کجای مطلب نامی از شما و آن بزرگواری که این مطالب را به از نقل از شما به بنده منتقل کرده است برده نشده است و لازم به ذکر است که حتی نزدیکان بنده نیز از نام و نشانی گویندگان این خبر مطلع نبودند . حتی من در این مصاحبه هر جایی که لازم بود تا نام کسی را ببرم برای اینکه نام شما تداعی نشود از بیان آن خودداری کردم ولی اینک شما با نگارش این نامه سبب خیر شدید تا من بتوانم نام ایشان را بیان کنم . وقتی که شما با بنده صحبت می کردید فرمودید که داماد جناب آقای حجت السلام والمسلمین حسینی هستید ، در همان زمان بنده در این فکر بودم که چه کسی تلفن و آدرس منزل شما را به نیروهای امنتیی و انتظامی داده است و از کجا آنها می دانند که خانواده شما عروسی در کانادا به نام ترانه موسوی دارد ، چرا که می دانستم شما خانواده ای دارید که از چهره های علمی هستند و در محافل سیاست نیز وارد نمی شوند ولی هنگامی که گفتید داماد جناب آقای حسینی هستید من متوجه موضوع شدم ودر همان جا به شما گفتم که حلقه مفقود شده را پیدا کردم ، چرا که من می دانستم جناب آقای طائب نیز داماد آقای حسینی است و به شما گفتم که باجناق آقای طائب هستید که تایید کردید . لذا متوجه شدم که آقای طائب یکی از طراحان نمایش ترانه موسوی است . شما بهتر می دانید که باجناق گرامی شما جناب آقای طائب که وارد این معرکه شده است در گذشته نیز سوابق و تجربیاتی از این قبیل در وزارت اطلاعات داشته اند ، چرا که رییس دولت وقت به خاطر همین رفتار وعملکردش بود که ایشان را از وزارت اطلاعات اخراج کرد .

 

٤- آقای شاهمردای بردار عزیز من ، ما نمی توانیم جنایتی که در حق این مردم شده است را نادیده بگیریم و این خواست پروردگار بوده که این جنایات برملا شود تا عاملان ان مجازات گردند . شما که باید بهتر از هر کسی بدانید چه قضایایی رخ داده است . همین هفته ای که گذشت به دیدار سه خانواده ای رفتم که در این حوادث اخیر آسیب دیده اند . خانواده ای پسرشان کشته شده است و بنده از وضعیتی که بر آنها گذشته است بسیار متاسف شدم . به دیدار خانواده ای رفتم که زن جوانی در منزل داشتند که در این حوادث اخیر به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است که هنوز آثار کبودی بر صورت این زن پس از گذشت 60 روز از این حوادث نمایان بود و دست این زن نیز از چند ناحیه دچار شکستگی شده است و به گردنش آویزان است. همچنین به دیدار خانواده ای از سادات رفتم که جوان آنها در تخت بیماری افتاده بود که شکمش را سوراخ کرده و از این طریق به او غذا می دادند و یک چشمش را نیز تخلیه کرده اند و نابینا شده است و چشم دیگرش نیز در معرض نابینایی قرار دارد . این جوان سرش پر از ساچمه است و چندین بار مورد جراحی قرار گرفته و مجددا نیز باید جراحی شود. وقتی این خانواده ها شرح می دادند که چگونه مورد آزاد و اذیت قرار گرفته اند من متاسف شدم از اینکه این اتفاقات تحت لوای نظام جمهوری اسلامی روی داده است . به نظر شما با دیدن این جنایات کسی می تواند سکوت کند ؟ برادر عزیزمن ما نمی توانیم به بهانه حفظ نظام حقایق را کتمان کنیم چرا که تاریخ بالاخره حقیقت را آشکار خواهد کرد . البته این را نیز می گویم که اکنون بنده برای جمع آوری رای جهت حضور در انتخابات ریاست جمهوری و یا گرفتن پست و مقامی به دنبال پیگیری حقوق مردم نیستم بلکه به عنوان فرزند انقلاب و سرباز کوچک این نظام قصد آن دارم تا از حقوق مردم دفاع کرده و به آنها بگویم که آنچه از سوی عده ای از عوامل خودسر و مسئولان بی تدبیر صورت می گیرد به کل نظام تعمیم نمی یابد .

 

5 – لازم به ذکر است که از روزنامه محترم جام جم نیز تقاضا می شود که این مطلب را در همان ستون در پاسخ به ایشان منتشر کند .

 

مهدی کروبی  – 28 مرداد 1388

http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100915110029

28 مرداد 1388

اعتراض برادر همسر ترانه موسوي

آقاي كروبي! آنچه گفته‌ام، نگفته‌ايد

جام جم آنلاين: “سيدحسين شاهمرادي ” برادر همسر ترانه موسوي در نامه اي سرگشاده، از آنچه كه آن را “عهدشكني” و تحريف سخنانش از سوي مهدي كروبي دبيركل حزب اعتماد ملي در انتشار اظهارات خصوصي اش خواند، به شدت انتقاد كرد و گفت:”…با كمال تعجب و تحير 26 مردادماه بخشي از عرايض من با آب و تاب در صفحه نخست نسخه الكترونيكي روزنامه جنابعالي و به اسم و امضاي شما درج شد. چه دشوار بود براي من باور اين عهدشكني. ناباورانه مطلب را خواندم و تاسف و دريغم علاوه شد آن گاه كه ديدم آنچه گفته‌ام، نگفته‌ايد!”

شاهمرادي در اين نامه كه در اختيار جام جم قرار گرفته است، با يادآوري اين نكته كه سالهااست از عالم سياست كنار كشيده و به ادامه درس و كارهاي فرهنگي دلخوش است،‌ مي افزايد:”در ديداري كه دريافته بوديد كه برنامه تلويزيوني خانم ترانه موسوي به طريقي با خانواده ما ارتباطي دارد ماجرا را از بنده جويا شديد و عرض كردم كه بنا به مسائل و مصالحي كه باور داريم اين قصه را براي هيچ‌يك از بزرگان نگفته‌ام و نخواهم گفت؛ چرا كه توطئه رسانه‌هاي بيگانه را مي‌دانم. فتنه‌انگيزي دشمنان را ديده‌ام و ناصبوري دوستان را چشيده‌ام. اصرار ورزيديد. خاموش ماندم. قول داديد كه تنها براي اطلاع خود كنجكاويد حتي نه براي نقل‌قول‌هاي خاص. قول شما و ارادت اين كمترين به امام، آن مراد فرزانه‌اي كه لباس عالمان بر تنم پوشاند، قفل سكوتم را نزد شما و تنها شما شكست تا در سينه شما و تنها شما بماند و عرض كردم كه قصدم فقط افشاي توطئه دشمنان و خاموش كردن فتنه آنان بوده و شنيديد. ليكن با كمال تعجب و تحير 26 مردادماه بخشي از عرايض من با آب و تاب در صفحه نخست نسخه الكترونيكي روزنامه جنابعالي و به اسم و امضاي شما درج شد. چه دشوار بود براي من باور اين عهدشكني. ناباورانه مطلب را خواندم و تاسف و دريغم علاوه شد آن گاه كه ديدم آنچه گفته‌ام، نگفته‌ايد!”

متن كامل نامه برادر همسر ترانه موسوي را پيش رو داريد:

جناب آقاي كروبي

با سلام

سالياني است كه دلخوشم به ادامه درس و علم و كارهاي خرد فرهنگي، آن هم در حد بضاعت مزجاه، خسته از قيل و قال و دم بسته از هر حرف و حديث. گرچه در جواني در حاشيه بوده‌ام ليك موي سپيد چنان كرد كه از حاشيه‌نشيني نيز سخت بپرهيزم و بسنده كنم. به رَخت و پَخت خويش. اما اين روزگار رنگ‌آميز نمي‌گذارد و رسانه و بازي‌هاي رسانه و سوداي اين سو و آن سو، خلوتِ خلوت گزيدگان را به هم مي‌زند.

صفحه نخست آخرين شماره روزنامه اعتماد ملي و نوشته‌اي از يار قديم انقلاب و مبارز نستوه دوران ستم‌شاهي، براي من بهتي ديگر بود. براي من كه خود را شاگرد كوچك بزرگان انقلاب مي‌دانم و به تلمذ محضر بزرگان مباهات مي‌كردم، براي من كه خود را فرزند انقلاب مي‌پندارم و سرباز ولايت.

مانده‌ام سخت عجب، كه به كجا مي‌رويم؟ براي چه؟ و به چه كار؟ دو ماه دشوار سپري شده و رسانه‌هاي ايران و جهان با هرگرايش و سليقه‌اي، هر چه تير داشته‌اند در چله زبان نهاده‌اند و ذهن مردم صبور و مهربان ايران اسلامي را نشانه گرفته‌اند. از بركت اين هجمه و حمله فضاي سياسي امروز ملتهب شده و حرور تابستان را افزون و طاقت‌فرسا كرده است. چنانكه هدف، هر وسيله‌اي را توجيه مي‌كند و باكي نيست اگر وسيله خلاف آشكار اصولي باشد كه انقلاب اسلامي بر پايه آن شكل گرفته، باليده است. راه و روش طلبگي از آغاز راه و قدم اول، آموختن و پافشاري بر مكارم اخلاق است به خداباوري، به راستگويي و راست‌روي و به امانت و برائت، به عدالت و استعانت از خداوند يكتا در پاسداشت حرمت و حريم انسان، ليكن آنچنان منقلب است زمانه كه در كمال ناباوري پاره‌اي از عالمان نيز خواسته و ناخواسته در چنبر عدول از عدل گرفتار آمده‌اند و مردم به ويژه جوانان را مردد ساخته‌اند و طلبگان را رودرروي اين پرسش نشانده‌اند كه مبادا عالم بي‌عمل با شيم و نحل بي‌عسل!

جناب آقاي كروبي!

دو ماه از انتخابات دوره دهم مي‌گذرد و نتيجه آن معلوم شده و افراداز هر گروه و با هر پسند، حفظ نظام را كه حضرت مرادمان آن را اوجب واجبات خواند به نسيان سپرده‌اند و بر طبل خويش مي‌كوبند. سماجت از دو طرف ادامه دارد و هر كس براي بالا نشاندن حرف خود به هر چه دست مي‌اندازد و به هر كار توسل مي‌جويد حتي اگر طرح موضوعات غيردقيق و صحيح باشد، افكار عمومي را تحريك كند و حيثيت افراد مومن و حرمت حريم شخصي آدميان نقض شود.

در مقدمه اين نوشته گفتم و مكرر و موكد مي‌كنم كه اين فرزند انقلاب و اين طلبه كوچك ديرسالي است كه عطاي سياست را به لقايش بخشيده و به كار خود است.

نمي‌دانم و نمي‌گويم كه آراء شما چه بوده و ديگري. اما مي‌دانم و مي‌گويم كه نمي‌شود و نبايد براي اثبات راي و نظر خود يا بازگرداندن اعتبار سياسي هر موضوعي را بازگفت و بانگ برآورد.

اينك نيز از جايگاه طلبه و تلميذ، سوالي دارم و از دانشمندان مجلس و جنابعالي كه سوابق مبارزاتي و همراهي و همدليتان با انقلاب بر همه آشكار است، كه آيا دوشادوشي دين و سياست را عاقبت اين است؟ هزينه دستيابي به اغراض سياسي چيست؟ و آيا هدف و نظر امام راحل رحمه‌الله عليه در پايه‌گذاري اين نظام و رهبر معظم انقلاب و بزرگان مبارز و رسيدن به جامعه‌اي آرام و آرماني، متخلق به اخلاق اسلامي و آموزه‌هاي ناب الهي، با اوضاع اين دو ماهه دشوار نسبتي دارد؟ آيا اگر ياران امام و ا نقلاب با همه خدمت و ارادات دامان صبر از كف نهادند مي‌توان از ديگران انتظار تاب و طاقت داشت؟ و مي‌شود مسائل سنگين سياسي نظام را چنين ساده انگاشت؟

جناب آقاي كروبي!

در ديداري كه دريافته بوديد كه برنامه تلويزيوني خانم ترانه موسوي به طريقي با خانواده ما ارتباطي دارد ماجرا را از بنده جويا شديد و عرض كردم كه بنا به مسائل و مصالحي كه باور داريم اين قصه را براي هيچ‌يك از بزرگان نگفته‌ام و نخواهم گفت؛ چرا كه توطئه رسانه‌هاي بيگانه را مي‌دانم. فتنه‌انگيزي دشمنان را ديده‌ام و ناصبوري دوستان را چشيده‌ام. اصرار ورزيديد. خاموش ماندم. قول داديد كه تنها براي اطلاع خود كنجكاويد حتي نه براي نقل‌قول‌هاي خاص. قول شما و ارادت اين كمترين به امام، آن مراد فرزانه‌اي كه لباس عالمان بر تنم پوشاند، قفل سكوتم را نزد شما و تنها شما شكست تا در سينه شما و تنها شما بماند و عرض كردم كه قصدم فقط افشاي توطئه دشمنان و خاموش كردن فتنه آنان بوده و شنيديد. ليكن با كمال تعجب و تحير 26 مردادماه بخشي از عرايض من با آب و تاب در صفحه نخست نسخه الكترونيكي روزنامه جنابعالي و به اسم و امضاي شما درج شد. چه دشوار بود براي من باور اين عهدشكني. ناباورانه مطلب را خواندم و تاسف و دريغم علاوه شد آن گاه كه ديدم آنچه گفته‌ام، نگفته‌ايد!

آبي بود و از جوي برفت، تيري بود و از چله گذشت. ليكن اين سوال باقي است كه گفته شما، دوا بود يا درد؟ با اين كار، كمكي به انقلاب شد يا جريان‌هاي سياسي اين سو و آن سو، كام خود از آن گرفتند؟ حريم انسان پاس داشته شد يا اصول اخلاق مراعات گرديد؟

براي من كه شما را يار و دلسوز نظام مي‌دانم هرچند در مواضع شما نبوده و نيستم باور ناكردني بود و شگفتي‌آور! چه زمانه‌اي است اين زمان كه آب و آبرو را بهايي نيست. عالمان از علم درمي‌گذرند و عهدها فراموش مي‌شود به آساني:

دستان خسته بر آسمان برمي‌دارم و دم فروبسته مي‌گشايم و از درگاه يگانه بخشنده و مهربان براي ايران اسلامي دعا مي‌گويم.

سيد حسين شاهمرادي

برادر همسر ترانه موسوي